- ۰ نظر
- ۲۸ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۴۸
جمعیت چین در سرشماری سال ۲۰۱۰ حدود یک میلیارد و ۳۷۰ میلیون نفر بودهاست. رشد اقتصادی سریع چین موجب شده تا صدها میلیون نفر از فقر نجات پیدا کنند. اکنون ده درصد چینیها با درآمدی کمتر از یک دلار در روز زندگی میکنند درحالیکه این رقم در سال ۱۹۷۸ به ۶۴ درصد میرسید. نرخ بیکاری شهری نیز در سال ۲۰۱۳ به چهار درصد رسیدهاست.
چین برای کنترل رشد سریع جمعیت کشور از سال ۱۹۷۹ برنامهٔ کنترل جمعیت سختگیرانهای را با نام سیاست تکفرزندی را آغاز کرد. این سیاست به هر خانواده تنها اجازه داشتن یک فرزند را میداد. البته استثناهای زیادی هم برای آن در نظر گرفته شدهاست. اقلیتهای قومی (همه اقوام بجز قوم هان) از آن مستثنی شده و اجازه داشتن فرزند دوم و حتی سوم را دارند. در بسیاری از روستاها هم برای افرادی که فرزند اولشان دختر یا معلول باشد اجازه داشتن فرزند دوم داده شدهاست. در سال ۲۰۱۳ این سیاست تا حد زیادی تلطیف شده و به خانوادههایی که یکی از والدین خودش تکفرزند بودهاست اجازه داشتن فرزند دوم را میدهد. با این حال مقاومتهایی در مقابل این سیاست به ویژه در روستاها صورت گرفته که برای نیروی کار کشاورزی به فرزند نیاز داشته و به طور سنتی به داشتن فرزند پسر علاقه دارند.
نقشه تراکم جمعیتی چین در سال ۲۰۰۹ نشان میدهد که بیشتر جمعیت در بخش شرقی کشور متمرکز است.
سیاست تکفرزندی در کاهش رشد جمعیت چین مؤثر بود و نرخ رشد کشور را در سال ۲۰۱۳ به ۰٫۴۶٪ رساند اما تبعات ناخواستهای هم داشت. ترجیح سنتی برای داشتن فرزند پسر موجب شد تا توازن جنسیتی کشور برهم بخورد. بر اساس سرشماری سال ۲۰۱۰ نسبت جنسی در هنگام تولد ۱۱۸ پسر به ازای ۱۰۰ دختر است که بسیار بالاتر از میزان طبیعی ۱۰۵ به ۱۰۰ محسوب میشود.
۱ |
فرمانداری شانگهای |
۹٬۴۹۵٬۷۰۱ |
۱۸٬۵۴۲٬۲۰۰ |
||
۲ |
فرمانداری پکن |
۷٬۲۹۶٬۹۶۲ |
۱۷٬۴۳۰٬۰۰۰ |
||
۳ |
۶٬۹۸۵٬۲۰۰ |
۶٬۹۸۵٬۲۰۰ |
|||
۴ |
فرمانداری تیانجین |
۵٬۰۶۶٬۱۲۹ |
۱۱٬۵۰۰٬۰۰۰ |
||
۵ |
۶٬۶۶۰٬۰۰۰ |
۹٬۱۰۰٬۰۰۰ |
|||
۶ |
۴٬۱۵۴٬۸۰۸ |
۱۵٬۰۰۰٬۰۰۰ |
|||
۷ |
۴٬۰۰۰٬۰۰۰ |
۸٬۶۱۵٬۵۰۰ |
|||
۸ |
۳٬۹۸۱٬۰۲۳ |
۷٬۵۰۰٬۰۰۰ |
|||
۹ |
فرمانداری چونگکینگ |
۳٬۹۳۴٬۲۳۹ |
۳۱٬۴۴۲٬۳۰۰ |
||
۱۰ |
۳٬۷۹۰٬۰۰۰ |
۴٬۹۹۰٬۱۸۴ |
|||
۱۱ |
۲٬۸۲۲٬۱۱۷ |
۸٬۰۰۴٬۰۰۰ |
|||
۱۲ |
۲٬۶۷۲٬۰۶۹ |
۸٬۴۹۹٬۰۰۰ |
|||
۱۳ |
۲٬۶۲۰٬۳۵۷ |
۹٬۶۳۰٬۰۰۰ |
|||
۱۴ |
۲٬۵۸۸٬۹۸۷ |
۱۰٬۵۰۰٬۰۰۰ |
|||
۱۵ |
۲٬۳۴۱٬۲۰۳ |
۱۱٬۳۰۰٬۰۰۰ |
|||
۱۶ |
۲٬۲۲۳٬۱۷۰ |
۷٬۴۰۰٬۰۰۰ |
|||
۱۷ |
۲٬۱۱۸٬۰۸۷ |
۶٬۲۰۰٬۰۰۰ |
|||
۱۸ |
۱٬۹۳۲٬۶۱۲ |
۷٬۰۰۰٬۰۰۰ |
|||
۱۹ |
۱٬۹۱۷٬۲۰۴ |
۶٬۳۰۰٬۰۰۰ |
|||
۲۰ |
۱٬۹۰۵٬۴۰۳ |
۳٬۴۱۳٬۸۰۰ |
|||
۲۱ |
۱٬۸۶۷٬۳۶۵ |
۸٬۰۰۰٬۰۰۰ |
کشور جمهوری خلق چین از ۲۲ استان تشکیل شدهاست. علاوه بر آن چین، مدعی مالکیت تایوان به عنوان یکی از استانهای خود است. فهرست استانهای چین:
نقشه استانها و مناطق خودگردان چین.
· آنهوئی
· جیانگسو
· جیلین
· چینگهای
· ژجیانگ
· سیچوآن
· شاآنکسی
· شاندونگ
· شانکسی
· فوجیآن
· گانسو
· گوئیژو
· هاینان
· هنان
· هوبئی
· هونآن
· ههبی
یویوننان
جغرافیای چین
مساحت جمهوری خلق چین حدود ۹٫۶ میلیون کیلومتر مربع است و پس از روسیه دومین کشور بزرگ دنیا از نظر وسعت خاکی (بدون احتساب آبهای داخلی) است. از نظر مساحت کل کشور هم سومین یا چهارمین کشور وسیع دنیا (پس از روسیه و کانادا و باتوجه به تعریف دقیق مساحت کلی ایالات متحده آمریکا) به شمار میآید.
چین با داشتن ۲۲.۱۱۷ کیلومتر مربع مرز زمینی طولانیترین خط مرزی را در میان تمام کشورهای دنیا دارد. این کشور از شرق و جنوب با دریای چین شرقی، خلیج کره، دریای زرد، و دیگر آبهای آزاد احاطه شدهاست و با ۱۴ کشور هممرز است.
چین در عرض جغرافیایی ۱۸ تا ۵۴ درجه شمالی و طول ۷۳ تا ۱۳۵ درجه شرقی قرار دارد و چشماندازهای طبیعی آن بسیار متنوع است. در شرق چین در کرانههای رود زرد و دریای چین شرقی دشتهای آبرفتی پهناور و حاضلخیزی با تراکم جمعیتی بسیار بالا قرار گرفتهاند. در بخشهای شمالی در مرز فلات مغولستان داخلی علفزارهای وسیع مشاهده میشود و صحراهای خشک و سرد تکلهمکان و گبی در فلات مرتفع مغولستان جای گرفتهاند. تپهها و رشتهکوههای کمارتفاع بیشتر نواحی جنوب چین را دربرگرفتهاند و شرق میانی چین میزبان دلتای دو رودخانه اصلی این کشور یعنیرود زرد و یانگتسه است. بخش غربی این سرزمین پوشیده از کوههای بسیار مرتفع از جمله هیمالیاست. مرتفعترین نقطه دنیا یعنی قله اورست به ارتفاع ۸۸۴۸ متر مرز چین و نپال است و پستترین نقطه چین که سومین نقطه پست دنیاست در بستر دریاچهٔ خشک آدینگ در فرونشست تورپان۱۵۴ متر پایینتر از سطح دریاهای آزاد است.
فصلهای خشک و فصلهای مرطوب همراه با باران موسمی شرایط آبوهوایی غالب در بیشتر نقاط چین است که اختلاف دمای قابل توجه بین تابستان و زمستان را در پی دارد. در زمستان بادهای شمالی سرد و خشک میوزد و بادهای جنوبی از سواحل دریا در نقاط جنوبیتر گرم و مرطوب است. طوفانهای موسمی (در حدود ۵ مورد در سال) در امتداد سواحل جنوبی و شرقی، سیلهایمخرب، سونامی، زلزله، رانش زمین و خشکسالی از بلایای طبیعی منطقه چین هستند.
گسترش بیابانها به ویژه بیابان گبی یک معضل زیستمحیطی مهم در چین است. هرچند درختکاری در مرزهای بیابان از دهه ۱۹۷۰ به بعد تعداد طوفانهای شن را کاهش داده اما خشکسالی مستمر و شیوه نامناسب کشاورزی موجب طوفانهای شنی شده که بهار هر سال شمال چین را در مینوردد و حتی به کره و ژاپن هم میرسد. دیدهبان محیط زیست چین در سال ۲۰۰۷ اعلام کرده که هر سال چهار هزار کیلومتر مربع به بیابانهای این کشور افزوده میشود. آب شدن یخچالهای هیمالیا هم نگرانی دیگری است که میتواند بحران کمبود آب را برای صدها میلیون نفر به همراه بیاورد.
چین در سال ۲۰۱۳ دومین اقتصاد بزرگ دنیا پس از ایالات متحده بودهاست. تولید ناخالص داخلی این کشور در این سال حدود ۹٫۴۶۹ تریلیون دلار بر اساس ارزش اسمی دلار و ۱۶٫۱۴۹ تریلیون بر اساس قدرت برابری خرید بودهاست. سرانه تولید این کشور در همین سال ۱۱٬۱۸۶ دلار بر مبنای قدرت برابری خرید و ۶٬۹۵۹ دلار بر اساس ارزش اسمی بودهاست که در هر دو حالت چین پس از حدود ۹۰ کشور (از ۱۸۳ کشوری که در فهرست صندوق بینالمللی پول قرار دارند) قرار میگیرد.
جمهوری خلق چین از زمان بنیانگذاری در سال ۱۹۴۹ تا سال ۱۹۷۸ اقتصاد دستوری متمرکزی به سبک شوروی داشت. پس از مرگ مائو در ۱۹۷۶ و پایان انقلاب فرهنگی، دنگ شیائوپنگ و نسل جدید رهبران چین شروع به اصلاحات اقتصادی کرده و اقتصاد چین را به سوی نظام بازار سوق دادند. در این دوران اشتراکیسازی در بخش کشاورزی متوقف شده و مزارع خصوصی شدند. تجارت خارجی مورد توجه قرار گرفت. ساختار بنگاههای ناکارآمد دولتی تغییر اساسی پیدا کرده و بنگاههای زیانده تعطیل شدند که این به بیکاری گستردهای منجر شد.
مقایسه رشد اقتصادی هفت کشور بزرگ در حال توسعه بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۳ رشد اقتصادی سریع چین (خط قرمز) را نشان میدهد.
اقتصاد چین امروزی یک اقتصاد بازار بر مبنای مالکیت خصوصی است. دولت هنوز بر بخشهای استراتژیک زیربنایی اقتصاد همچون تولید انرژی و صنایع سنگین مسلط است اما سرمایهگذاری خصوصی به سرعت در حال افزایش است. از هنگام آغاز آزادسازی اقتصادی در سال ۱۹۷۸ چین یکی از بالاترین رشدهای اقتصادی را در دنیا داشتهاست. بر اساس آمار صندوق بینالمللی پول رشد سالانه تولید چین از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ به طور میانگین ۱۰٫۵٪ بوده و بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ درصد رشد اقتصادی چین معادل مجموع درصدهای رشد اقتصادی کشورهای گروه ۷ (۷ کشور بزرگ صنعتی دنیا) بودهاست.
بهرهوری بالا در تولید، نیروی کار ارزان و زیرساختهای نسبتاً مناسب عواملی هستند که چین را به تولیدکننده پیشرو دنیا تبدیل کردهاند. اما اقتصاد چین از نظر مصرف انرژی بهرهوری بسیار پایینی دارد. این کشور در سال ۲۰۱۰ بزرگترین مصرفکننده انرژی دنیا شد، در حالیکه بیش از ۷۰ درصد انرژی خود را از ذغال سنگ تامین میکرد. در سال ۲۰۱۳ چین جای آمریکا را در صدر فهرست واردکنندگان نفت خام گرفت. رشد اقتصادی سریع و صنعتیسازی این کشور به محیط زیست آن نیز آسیب زدهاست. از اوایل سال ۲۰۱۰ به بعد رشد اقتصادی چین شروع به کاهش کرده و از تقاضای بینالمللی برای صادرات چین کاسته شدهاست که این موضوع تلاطماتی را در اقتصاد جهانی پدید آوردهاست.
میزان ذخایر ارز خارجی چین در پایان سال ۲۰۱۰ حدود ۲٫۸۵ تریلیون دلار بودهاست که این کشور را با اختلاف بسیار صاحب بزرگترین ذخایر ارزی دنیا کردهاست. چین همچنین بیش از ۱٫۱۶ تریلیون دلار اوراق قرضه دولتی آمریکا را خریداری کرده و بزرگترین دارندهٔ خارجی دیون دولتی آمریکا محسوب میشود. چین همچنین در سال ۲۰۱۲ بیش از هر کشور دنیا سرمایهگذاری مستقیم خارجی به میزان ۲۵۳ میلیارد دلار دریافت کردهاست. این موضوع که چین ارز خود را ارزان نگه داشته همواره موجب تنشهایی میان این کشور و اقتصادهای بزرگ دیگر شدهاست. چین همچنین به دلیل حجم وسیع تولید کالاهای تقلبی مورد انتقاد قرار گرفتهاست.
آسمانخراشهای شهر شانگهای
نابرابری اقتصادی
طبقه متوسط چین (به معنی افرادی که حقوق سالانه ۱۰ تا ۶۰ هزار دلار دارند) در سال ۲۰۱۲ به ۳۰۰ میلیون رسیدهاست. بر اساس یک گزارش تعداد میلیاردرهای چین (ثروت بیش از یک میلیارد دلار آمریکا) از ۱۳۰ نفر در سال ۲۰۰۹ به ۲۵۱ نفر در سال ۲۰۱۲ رسیده و از این نظر چین دومین کشور دنیا از نظر تعداد میلیاردرهاست. بازار خردهفروشی داخلی کشور در همین سال بیش از ۲۰ تریلیون یوان (۳.۲ تریلیون دلار) ارزش داشته و در سال ۲۰۱۳ حدود ۱۲ درصد رشد کردهاست.
بازار کالاهای تجملی هم در چین به سرعت در حال گسترش است و ۲۷.۵ درصد سهم جهانی این کالاها را به خود اختصاص دادهاست. رشد اقتصادی کشور همچنین به تورم مصرفکننده شدیدی منجر شده و و دولت را وادار به دخالت بیشتر کردهاست. نابرابری اقتصادی در چین در چند دهه اخیر افزایش داشته و به سطح بسیار بالایی رسیدهاست. در سال ۲۰۱۴ شاخص جینی این کشور به رقم ۵۵ رسیده که بسیار بالاتر از میانگین جهانی است.
ارتش آزادی بخش خلق با داشتن ۲٫۳ میلیون سرباز فعال بزرگترین نیروی نظامی دنیاست. این ارتش از چهار بخش؛ نیروی زمینی، نیروی دریایی، نیروی هوایی و یک نیروی استراتژیک اتمی تشکیل میشود. بر اسا گزارش دولت چین بودجه نظامی این کشور در سال ۲۰۱۲ حدود ۱۰۰ میلیارد دلار بوده که دومین بودجه بزرگ نظامی دنیا محسوب میشود. اما گزارش وزارت دفاع آمریکا در سال ۲۰۰۹ بیان داشته که مخارج نظامی واقعی چینیها بسیار بیشتر از ارقامی است که اعلام میشود.
چین به عنوان یک قدرت هستهای به رسمیت شناختهشده توسط جامعه بینالمللی، یک قدرت منطقهای مهم و یک ابرقدرت نظامی بالقوه محسوب میشود. البته چین در مقایسه با چهار عضو دیگر شورای امنیت توانایی محدودتری برای اعمال قدرت نظامی خود دارد. چینیها برای برطرف ساختن این نقیصه برنامههای متعددی را برای تقویت توانایی اعمال قدرت خود ترتیب دادهاند که یکی از آنها تولید نخستین ناو هواپیمابر چین است که در سال ۲۰۱۲ وارد خدمت نظامی شد. این کشور همچنین ناوگان قابل توجهی از زیردریاییها شامل چندین زیردریایی اتمی در اختیار دارند. چین از اوایل دهه ۲۰۰۰ پیشرفت قابل توجهی در نوسازی نیروی هوایی خود داشته است و با خریداری جنگندههای روسی سوخو-۳۰ و تولید جنگندههای مدرن داخلی همچون چنگدو جی-۱۰، شنیانگ جی-۱۱، جی-۱۵ و جی-۱۶ توانایی دفاعی و تهاجمی خود را در آسمان تقویت کردهاست. چینیها همچنین نیروی زمینی خود را نیز بهروزرسانی کرده و تانکهای سالخوردهٔ تایپ-۵۹ خود را با نمونههای مدرنی همچون تایپ-۹۹ تعویض کردهاند و با ترفیع سیستمهای «فرماندهی، نظارت، ارتباطات و اطلاعات» قابلیتهای خود را در میدان نبرد بهبود بخشیدهاند. چین همچنین سیستمهای موشکی استراتژیک متعددی شامل انواع موشکهای ضدماهواره، کروز و قارهپیما را توسعه دادهاست.
روابط خارجی
جمهوری خلق چین با ۱۷۱ کشور دنیا روابط دیپلماتیک و در ۱۶۲ کشور سفارتخانه دارد. جمهوری چین مشروعیت این حکومت را زیر سوال برده و گروهی از کشورها نیز جمهوری چین (حکومت تایوان) را حکومت مشروع میدانند و از برقراری روابط با جمهوری خلق چین خودداری کردهاند.
جمهوری خلق چین از سال ۱۹۷۱ به جای جمهوری چین وارد سازمان ملل شد و کرسی دائم چین در شورای امنیت نیز به آن واگذار شد. چین در گذشته یکی از اعضا و رهبران جنبش عدم تعهد بود و هنوز هم خود را مدافع کشورهای در حال توسعه میداند. این کشور همراه با برزیل، روسیه، هند و آفریقای جنوبی یکی ازاعضای گروه بریکس است که از اقتصادهای مهم در حال ظهور تشکیل شدهاست.
سیاست خارجی مدرن چین تا حد زیادی برگرفته از نظریات نخستوزیر سابق چوئن لای است که به «پنج اصل همزیستی مسالمتآمیز» و «هماهنگی بدون همسانی» شهرت دارد و برقراری روابط دیپلماتیک بین کشورهایی با ایدئولوژیهای متفاوت را تشویق میکند. همین سیاست موجب شده تا چین از دولتهایی که از نظر دولتهای غربی خطرناک یا سرکوبگر محسوب میشوند همچون زیمباوه، کره شمالی و ایران حمایت کند. چین همچنین روابط اقتصادی و نظامی نزدیکی با روسیه دارد و دو کشور معمولاً در شورای امنیت رأی مشابهی میدهند.
اختلافات مرزی
چین تمام تایوان را بخشی از خاک خود میداند و علاوه بر این با چندین کشور دیگر نیز مناقشات مرزی قدیمی دارد. آنها از دهه ۱۹۹۰ تلاشهایی را برای حل این منازعات قدیمی از طریق مذاکرات انجام دادهاست. نوار مرزی چین و هند که در کوههای هیمالیا قرار دارد مورد اختلاف دو کشور است و یکی از مهمترین اختلافات در مورد مرز دو کشور در ناحیه کشمیراست. دو کشور در دهه ۱۹۶۰ بر سر منطقه اقصای چین با هم وارد جنگ شدند که جنگ با موفقیت چین به پایان رسید و آنها بیشتر این منطقه وسیع کوهستانی را به تصرف درآوردند. اقصای چین در شمال کشمیر منطقهای خالی از سکنه است اما بهترین راه ارتباطی بین تبت و سین کیانگ محسوب میشود. چین با بوتان نیز اختلاف مرزی دارد و دو کشور هنوز نتوانستهاند مرز خود را مشخص کنند.
چینیها همچنین در مورد حکومت بر جزایر متعدد واقع در سواحل شرقی و جنوبی با کشورهای مختلفی از جمله ژاپن، تایوان، فیلیپین و ویتنام اختلاف دارند. چین اختلافات مرزی مهمی نیز با اتحاد جماهیر شوروی داشت که حتی به جنگ کوتاهی در سال ۱۹۶۹ منجر شد. اما پس از دهه ۱۹۹۰ بیشتر این اختلافات با امضای معاهدات مرزی با کشورهای بازمانده از فروپاشی شوروی حلوفصل شدهاست.
ابرقدرت آینده
چین معمولاً به عنوان یک ابرقدرت جدید بالقوه توصیف میشود و بسیاری از تحلیلگران معتقدند پیشرفت اقتصادی سریع، توانایی نظامی فزاینده، جمعیت بسیار زیاد و تاثیرگذاری روبهرشد بینالمللی نشانههایی هستند که از نقش برجستهٔ جهانی این کشور در در قرن بیستویکم حکایت میکنند. اما برخی دیگر هشدار دادهاند که حباب اقتصادی و عدم توازن جمعیتشناختی ممکن است موجب کاهش یا حتی توقف رشد چین در سالهای آتی این قرن شود. گروه دیگری از نویسندگان هم تعریف مفهوم «ابرقدرت» را به چالش کشیدهاند و معتقدند اقتصاد بزرگ چین نمیتواند به تنهایی این کشور را در موقعیت ابرقدرت قرار دهد چرا که این کشور از نفوذ فرهنگی و نظامی ایالات متحده بیبهره است.
حقوق بشر و اصلاحات سیاسی و اجتماعی
بخشهایی از فعالان سیاسی و اجتماعی چین از جمله جنبش دمکراسیخواهی این کشور و برخی اعضای حزب کمونیست، اصلاحات سیاسی و اجتماعی را نیاز مبرم این کشور دانستهاند. هرچند از دهه ۱۹۷۰ به بعد محدودیتهای اقتصادی و اجتماعی در چین به طرز چشمگیری کاهش یافتهاند اما آزادیهای سیاسی همچنان محدود است. قانون اساسی چین اعلام کرده که آزادی بیان، آزادی رسانه، حق محاکمه منصفانه، آزادی مذهب، حق رأی عمومی و حق مالکیت از جمله حقوق بنیادین شهروندان است اما این قوانین در عمل از شهروندان در مقابل تعقیب کیفری از ناحیه دولت حمایت چندانی نمیکنند. اظهارات سیاسی و اطلاعات به طور آشکار و مستمر برای جلوگیری از انتقاد از دولت یا حزب حاکم سانسور میشوند به طوریکه گزارشگران بدون مرز در سال ۲۰۰۵ چین را در رتبه ۱۵۹ در بین ۱۶۷ کشور از نظر آزادی رسانه قرار دادهاست.
مهاجران روستایی که به شهر میآیند معمولاً خود را به عنوان شهروند درجه دو از نظر سیستم ثبت خانوار (که بر دسترسی به مزایای دولتی نظارت دارد) مییابند. از حقوق مالکیتی حمایت ضعیفی میشود و سیستم مالیاتی به ضرر شهروندان فقیرتر است با اینحال از اوایل دهه ۲۰۰۰ برخی مالیاتهای روستایی کاهش یافته یا لغو شده و خدمات اجتماعی بیشتری برای روستانشینان برقرار شدهاست.
برخی از حکومتها، خبرگزاریها و سازمانهای مردمنهاد خارجی به طور مکرر از عملکرد حقوق بشری چین انتقاد میکنند و معتقدند که حقوق فردی در چین به طور گستردهای زیر پا گذاشته میشود؛ بازداشت بدون محاکمه، سقط جنین اجباری، اعترافگیری اجباری، شکنجه، محدودیت حقوق بنیادین فردی و صدور بیرویه مجازات اعدام از این موارد است. حکومت چین راهپیماییها و تجمعهایی را که تهدیدی بالقوه برای «ثبات اجتماعی» کشور تلقی کند، سرکوب میکند که معروفترین و خونبارترین آنها واقعه میدان تیان آنمن در سال ۱۹۸۹ بودهاست. دولت چین همچنین بارها به سرکوب گسترده اعتراضات و نقض حقوق بشر در تبت و سینکیانگ متهم شدهاست.
حکومت چین به این انتقادات اینگونه پاسخ میدهد که برای تعریف مفهوم حقوق بشر بایستی سطح توسعهٔ اقتصادی یک کشور و «حق مردم برای معیشت و پیشرفت» در نظر گرفته شود. حکومت چین در این زمینه بر بهبود استانداردهای زندگی چینیها، میزان باسوادی، و امید به زندگی از دهه ۱۹۷۰ به این سو و همچنین بهبود امنیت شغلی و تلاشهایی که برای مقابله با فجایع طبیعی همچون سیلهای دورهای و همیشگی رود یانگتسه صورت گرفته تأکید دارد. همچنین برخی سیاستمداران چینی از دمکراتیزاسیون کشور حمایت کردهاند در حالیکه بقیه رویکرد محافظهکارانهتری دارند.
جمهوری خلق چین یکی از معدود دولتهای سوسیالیستی دنیاست که آشکارا مدافع کمونیسم است. این دولت زیر نظرحزب کمونیست چین و بر مبنای قانون اساسی چین اداره میشود که در سال ۱۹۸۲ تصویب شدهاست. حکومت چین به دلیل محدودیتهایی که در بسیاری از زمینههای اجتماعی از جمله آزادی رسانه، دسترسی به اینترنت، آزادی تجمع،حقوق باروری، آزادی تأسیس سازمانهای اجتماعی و ازادی ادیان برقرار کرده مورد انتقاد قرار گرفتهاست. رهبران چین نظام سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی کشور خود را به ترتیب با اصطلاحات «استبداد دمکراتیک مردمی»، «سوسیالیسم با ویژگیهای چینی» و «اقتصاد سوسیالیستی بازار» توصیف میکنند.
تالار بزرگ خلق محل برگزاری جلسات کنگره ملی خلق
نظام سیاسی چین از طریق دمکراسی نمایندگی و انتخابات برگزیده میشود اما نظام انتخاباتی این کشور بسیار متفاوت از نظام موجود در کشورهای غربی است. سیستم انتخاباتی چینیها به صورت سلسلهمراتبی است. اعضای کنگرههای محلی خلق با رأی مستقیم تمام مردم انتخاب میشوند اما اعضای کنگرههای رده بالاتر فقط با رأی اعضای کنگره رده پائین خود انتخاب میشوند. نظام سیاسی چین به مقدار قابل توجهی مرکززدا است یعنی مقامات استانی و شهرستانی از خودمحتاری قابل توجهی برخوردارند. به جز حزب کمونیست، حزبهای دیگری هم در این کشور وجود دارند که در کنگره ملی خلق و کنفرانس مشورتی سیاسی خلق نیز حضور دارند اما اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان از حزب کمونیست چین انتخاب میشوند و اپوزیسیون واقعی در مقابل آن وجود ندارد. با این وجود حمایت مردمی از حکومت رضایت عمومی از شیوه مدیریت کشور بالاست و بر اساس یک تحقیق در سال ۲۰۱۱ حدود ۸۰ تا ۹۵ دصد مردم از حکومت مرکزی خود رضایت دارند.
سرباز چینی در میدان تیانآنمن
رئیس جمهور مقام ریاست کشور را در اختیار دارد. نخستوزیر نیز رئیس حکومت است و هیئت دولت را رهبری میکند که از وزیران و پنج معاون نخستوزیر تشکیل میشود. در عمل دبیرکل حزب کمونیست رهر واقعی کشور است و مهمترین تصمیمات نیز در کمیته دائمی پُلیتبورو حزب کمونیست گرفته میشود. رئیسجمهور فعلی چین (۲۰۱۴) شی جینپینگ است که مقام دبیرکل حزب کمونیست و رئیس کمیسیون مرکزی نظامی را هم بر عهده دارد و در نتیجه رهبر اصلی چین است. نخستوزیر کنونی لی کهکیانگ نیز از اعضای ارشد کمیته دائمی پلیتبورو است.
از نظر قانونی مجلس ملی نمایندگان خلق عالیترین نهاد قانونگذاری کشور است. این مجلس با ۲۹۸۷ نماینده بزرگترین پارلمان دنیاست. اعضای آن برای یک دوره پنج ساله اتخاب شده و یک اجلاس سالانه را به مدت ۱۰ تا ۱۴ روز برگزار میکنند اما در عمل این مجلس فاقد قدرت تصمیمگیری واقعی است و ماشین امضای تصمیماتی است که قبلاً در نهادهای اجرایی دولت و حزب کمونیست گرفته شده. با این حال از دهه ۱۹۹۰ به بعد این مجلس به عنوان جایی برای میانجیگری و حلوفصل اختلافات جناحهای مختلف حزب کمونیست و دولت مطرح شدهاست.
عصر پیشاتاریخ
یافتههای باستانشناسی نشان میدهد که انسانساهای نخستین از ۲٫۲۴ میلیون تا ۲۵۰ هزار سال پیش در چین سکونت داشتند. در غاری نزدیک پکن فسیلهایی از انسانساها مربوط به ۶۸۰ تا ۷۸۰ هزار سال پیش کشف شدهاست. این فسیلها متعلق به مرد پکنی هستند که از گونهٔ انسان راستقامت بوده و توانایی ساخت آتش را داشت. در همین غار بقایای انسان خردمند (گونهٔ ما) نیز کشف شده که قدمت آن به ۱۱ تا ۱۸ عزار سال پیش از میلاد میرسد. برخی از محققان معتقدند شکل اولیهای از نوشتار از حدود ۳ هزار سال پیش از میلاد در چین وجود داشتهاست.
در روایتهای سنتی چینی نخستین دودمان پادشاهی کشور سیا نام دارد که در حدود ۲۰۷۰ پیش از میلاد پایهگذاری شد. مورخان در گذشته این دودمان را افسانهای میدانستند اما کشف آثاری از اوایل عصر مفرغ در هِنان موجب شد تردیدهایی در این مورد ایجاد شود. البته هنوز مشخص نیست که آیا این آثار به دودمان سیا مربوط است یا فرهنگ دیگری در همان دوران.
دیوار بزرگ چین در طول دو هزار سال برای محافظت از کشاورزان یکجانشین چین در مقابل عشایر دامدار استپهای شمالی ساخته شد
حکومتهای پادشاهی
دودمان شانگ نخستین دودمان پادشاهی چین است که وجود آن از نظر تاریخ امروزی ثابت شدهاست. شانگ بین قرن هفدهم تا یازدهم پیش از میلاد بر دشتهای کنارهٔ رود زرد در شرق چین حکومت میکرد. متنهای نوشته شده بر روی استخوان که مربوط به ۱۲۰۰ پیش از میلاد است قدیمیترین نمونه خط چینی را نشان میدهد که نیای مستقیم حروف چینی امروزی است. پس از شانگ دودمان جو به قدرت رسید که بین قرن یازدهم تا پنجم قبل از میلاد حکومت میکرد. در این دوران قدرت حکومت مرکزی رفتهرفته توسط جنگ سالاران زمیندار کاهش یافت و با ضعف حکومت جو دوران جنگهای داخلی سیصد ساله فرارسید. بین قرن پنجم تا سوم پیش از میلاد حکومتهای مستقل متعددی در نقاط مختلف چین سربرآورده و با یکدیگر وارد جنگ شدند. در این دوران هفت حکومت قدرتمند در نقاط مختلف چین وجود داشت که هر یک شاه، وزیران و ارتش خود را داشتند.
دوران جنگ داخلی در سال ۲۲۱ پیش از میلاد به پایان رسید. دودمان چین در این سال شش پادشاهی دیگر را شکست داده و نخستین دولت متحد چینی را پایه گذاشت. چین شی هوانگ امپراتور این حکومت خود را «نخستین امپراتور» نامید و اصلاحاتی را در سراسر چین به عمل آورد. او زبان چینی، واحدهای اندازهگیری، طول چرخهای ارابهها، و واحد پول را در سراسر کشور همسان کرد و ساخت دیوار بزرگ چین را آغاز کرد. اما قانونگرایی افراطی و حکومت استبدادی او موجب شد تا شورشهای گستردهای علیه آن صورت گرفته و حکومت چین شی هوانگ تی با مرگ او از هم بپاشد. با اینکه حکومت این امپراتور تنها ۱۵ سال طول کشید اما نام سرزمین چین از نام این دودمان گرفته شدهاست.
با مرگ چین شی هوانگ در سال ۲۰۶ قبل از میلاد دودمان هان به قدرت رسید و تا سال ۲۲۰ میلادی بر چین حکومت کرد. این دودمان هویت فرهنگی جدیدی را ایجاد کرد که تا به امروز دوام آورده و مردم چین خود را از قوم هان مینامند. قلمرو این امپراتوری با لشگرکشیهای متعدد به کره، ویتنام، مغولستان و آسیای میانه گسترش زیادی پیدا کرد و راه ابریشم نیز در آسیای میانه با کمک این سلسله پادشاهی احداث شد و مکتب فلسفی کنفوسیوس به عنوان ایدئولوژی رسمی دولت انتخاب شد. چین تحت تسلط امپراتوری هان به بزرگترین اقتصاد دنیا تبدیل شده بود.
با فروپاشی دولت هان دوران دیگری از جنگهای داخلی آغاز شده و چین به سه پادشاهی تقسیم شد. دولت سوی در سال ۵۸۱ میلادی چین را متحد کرد اما با شکست از امپراتوری گوگوریو در جنگهای بین سالهای ۵۹۸ تا ۶۱۴ قدرت آن رو به کاهش نهاد. آنگاه دودمانهای تانگ و سونگ به قدرت رسیدند و عصر طلایی فناوری و فرهنگ در چین فرا رسید. شورش آن شی در قرن هشتم میلادی کشور را به نابودی سوق داده و حکومت تانگ را تضعیف کرد. دودمان سونگ نخستین دولت دنیا بود که پول کاغذی منتشر کرده و نیروی دریایی دائمی تشکیل داد. در قرنهای دهم و یازدهم میلادی جمعیت چین دو برابر شده و به ۱۰۰ میلیون نفر رسید و این افزایش جمعیت بیشتر به دلیل گشترش کشت برنج به نقاط جنوبی و مرکزی چین و تولید محصولات غذایی فراوان بود. هنر و فلسفه نیز در دوران سونگ شکوفا شد و شیوههای نقاشی منظره و چهرهنگاری به اوج کمال و پیچیدگی رسید. در این دودمان مکتب کنفوسیوس دوباره مورد توجه قرار گرفت و این پاسخی به رشد مذهب بودایی در دوران تانگ بود.
در قرن سیزدهم میلادی چین به تدریج به تصرف امپراتوری مغول درآمد. قوبلای قاآن امپراتور مغول در سال ۱۲۷۱ دودمان یوان را بنیان نهاد و هشت سال بعد سونگ را منقرض کرد. نیمی از جمعیت چین در یورش مغولان نابود شدند. جمعیت چین پیش از حملهٔ مغول به ۱۲۰ میلیون نفر رسیده بود اما بیست سال بعد به ۶۰ میلیون نفر کاهش یافته بود. دهقانی به نام جو یونجانگ در سال ۱۳۶۸ امپراتوری مغولان را برانداخته و سلسله مینگ را بنیان نهاد. به این ترتیب عصر طلایی دیگری برای چین فرا رسید. چین تحت رهبری دودمان مینگ صاحب یکی از نیرومندترین نیروهای دریایی دنیا شد. اقتصاد کشور غنی و متمول شد و فرهنگ و هنر نیز شکوفا شدند. در همین دوران ژانگ هی سفرهای اکتشافی را به اقصی نقاط دنیا انجام داد و به آفریقا هم رسید. در دوران حکومت مینگ پایتخت چین نیز از نانجینگ به پکن منتقل شدو فیلسوفانی چون وانگ یانمینگ مکتب نوکنفوسیوسی را با ادغام مفاهیمفردگرایانه و اخلاق فطری در تعالیم کنفوسیوس گسترش دادند.
در سال ۱۶۴۴ میلادی پکن به تصرف نیروهای شورشی به رهبری لی جیچنگ درآمد و آخرین امپراتور مینگ خودکشی کرد. سپس دودمان منچوتبار چینگ با وو سانگوی از فرماندهان سپاه مینگ متحد شده و حکومت لی را سرنگون کرد. آنها سپس به پکن یورش برده و آن را پایتخت جدید سلسله چینگ کردند.
دودمان چینگ آخرین حکومت پادشاهی این کشور بود و تا سال ۱۹۱۲ بر چین حکومت کرد. در قرن نوزدهم چینیها با استعمار اروپا درگیری شدند و در جنگ اول تریاک (۴۲-۱۸۳۹) وجنگ دوم تریاک (۶۰-۱۸۵۶) در مقابل فرانسه و بریتانیا ایستادند. چینیها در این جنگ شکست خورده و مجبور به امضای معاهدهای نابرابر شدند که آنها را ناچار به پرداخت غرامت میکرد، قلمروهایی را از محدودهٔ حکومت چین خارج کرده و به خارجیها واگذار میکرد و هنگ کنگ را به انگلیسیها واگذار میکرد. در سالهای ۵-۱۸۹۴ جنگ اول چین و ژاپن نیز به شکست چینیها منجر شد. به این ترتیب شبهجزیره کره از حوزه نفوذ چینگ خارج شده و تایوان نیز به ژاپن واگذار شد.
دودمان چینگ با ناآرامیهای داخلی نیز روبرو شد که میلیونها نفر در جریان آن کشته شدند. شورش ناکام تایپینگ یکی از مهمترین این شورشها بود که در دهههای ۱۸۵۰ و ۶۰ ویرانیهای بسیار در جنوب چین به بار آورد. قرن نوزدهم شاهد آوارگی بزرگی و مهاجرتهای گسترده چینیها بود. قحطی بزرگ شمال چین بین سالهای ۱۷۹-۱۸۷۶ جان ۹ تا ۱۳ میلیون نفر را گرفت. در سال ۱۸۹۸ امپراتور گوانگسو فرمان برقراری حکومت مشروطه را صدار کرد و اما امپراتریس دواگر سیسی ملکهٔ بانفوذ چین جلوی اجرای آن را گرفت. شورش ضدغربی و بدفرجام مشتزنها در سالهای ۱۹۰۱-۱۸۹۹ نیز کشور را بیشتر به کام هرجومرج فرو برود. امپراتریس سیسی تلاش کرد با یک برنامه اصلاحی بلندپروازانه حکومت چینگ را حفظ کند اما انقلاب شینهای در سالهای ۱۲-۱۹۱۱ به عمر حکومت سلسله چینگ خاتمه داد و نخستین حکومت جمهوری را در این کشور برقرار کرد.
یک نقاشی قرن نوزدهمی که شورش تایپینگ را نشان میدهد
لشکر سفالین مجموعهاز از هزاران مجسمه سنگی به اندازه انسان است که در سال ۲۱۰ پیش از میلاد ساخته شدهاند.
جمهوری چین
سون یات سن «پدر چین مدرن» سیاستمدار و رهبرانقلابی چین در براندازی دودمان چینگ در انقلاب سال ۱۹۱۱ بود. در اوایل سال ۱۹۱۱ نیروهای انقلابی به رهبری سون یات سن برامپراتوری منچو پیروز شدند. وقتی جمهوری چین در سال ۱۹۱۲ تأسیس شد سون یات سن اولین رئیس جمهور چین شد. او کومینتانگ (حزب ملی) را تأسیس کرد و تا سال ۱۹۲۱ رهبر این حزب بود. سون یات سن در سال ۱۹۲۱ در گذشت.
در سال ۱۹۱۵ ریاستجمهوری به یوان شیکای از فرماندهان سابق ارتش چینگ رسید. وی خود را امپراتور چین خواند اما با طغیان عمومی و مخالفت ارتش خودش روبرو شد. شیکای خیلی زود ناچار به استعفا شده و نظام جمهوری دوباره برقرار شد. با مرگ شیکای در سال ۱۹۱۶ وضعیت کشور بسیار بههمریخته بود. دولت مستقر در پکن از نظٰر بینالمللی دولت چین محسوب میشد اما تقریباً هیچکاره بود و بیشتر کشور تحت حکومت جنگسالاران مختلف بود. در اواخر دهه ۱۹۲۰ کومینتانگ به رهبری چیانگ کای شک با تلفیقی از عملیاتهای نظامی و مانورهای سیاسی زیرکانه کشور را دوباره متحد کرده و تحت تسلط خود درآورد. کومینتانگ پایتخت کشور را به نانجینگ منتقل کرده و اعلام «قیمومیت سیاسی» کرد. این اصطلاح به یک دوره انتقالی برای توسعه سیاسی گفته میشد که در برنامهٔ سون یات سن برای تبدیل چین به یک دولت دمکراتیک مدرن مطرح شده بود.
به قدرت رسیدن کمونیستها
حزب کمونیست چین در سال ۱۹۲۱ میلادی تأسیس شده و از سال ۱۹۲۷ با حکومت کومینتانگ درگیر بود. هرچند اختلافات داخلی کار چیانگ کای شک را برای نبرد با کمونیستها سخت میکرد اما جنگ در ابتدا به سود کومینتانگ پیش میرفت تا اینکه در سال ۱۹۳۶ ژاپن به چین حملهور شد. در جنگ دوم چین و ژاپن (۴۵-۱۹۳۷) که بخشی از جنگ جهانی دوم بود، یک ائتلاف اجباری بین کومینتانگ و حزب کمونیست برای مقابله ژاپن شکل گرفت. در طول این جنگ حدود ۲۰ میلیون چینی کشته شده و موارد متعددی از جنایات وحشیانه جنگی از سوی سربازان ژاپنی مشاهده شد. تنها در جریان اشغال شهر نانجینگ حدود ۲۰۰ هزار چینی قتلعام شدند. در سال ۱۹۴۵ ژاپنیها مجبور به تسلیم بدون قید و شرط در مقابل چین شدند و خاک این کشور را ترک کرده و تایوان را نیز به جمهوری چین پس دادند. چین فاتح جنگ شده اما بر اثر جنگ ویران شده بود. بیاعتمادی کمونیستها و ملیگراها به یکدیگر موجب شد تا خیلی زود جنگ داخلی از سر گرفته شود.
حزب کمونیست در سال ۱۹۴۹ با پیروزی در چندین نبرد مهم بر بیشتر سرزمین اصلی چین مسلط شده و کومینتانگ مجبور شد به تایوان و جزایر اطراف بگریزد. مائو تسه تونگ رهبر حزب کمونیست در اول اکتبر ۱۹۴۹ تأسیس جمهوری خلق چین را اعلام کرد. یک سال بعد ارتش آزادیبخش خلق موفق شد هاینان را نیز از چنگ نیروهای جمهوری چین به در آورده و تبت را نیز به اشغال خود درآورد، البته بقایای نیروهای ملیگرا تا اواخر دهه ۱۹۵۰ در مناطق غربی چین به مقاومت خود ادامه میدادند.
مائو به افزایش جمعیت چین معتقد بود و در دوران رهبری او جمعیت چین از ۵۵۰ میلیون به ۹۰۰ میلیون نفر افزایش یافت. برنامهٔ «جهش بزرگ رو به جلو» مائو که شامل پروژههای اصلاحی عظیم اقتصادی و اجتماعی بود نتیجه فاجعهباری داشت و به مرگ حدود ۴۵ میلیون نفر بین سالهای ۶۱-۱۹۵۸ انجامید که بیشتر آنها از گرسنگی جان میباختند. در همین دوران یک تا دو میلیون زمیندار نیز به عنوان ضدانقلاب اعدام شدند. در سال ۱۹۶۶ مائو و متحدانش انقلاب فرهنگی را اعلام کردند که دورهای از اتهامزنیهای سیاسی و تحولات اجتماعی را در چین پدید آورد. انقلاب فرهنگی با مرگ مائو در سال ۱۹۷۶ به پایان رسید. جمهوری خلق چین از سال ۱۹۷۱ به جای جمهوری چین وارد سازمان ملل شد و کرسی دائم چین در شورای امنیت نیز به آن واگذار شد.
چیان کای شک و مائو پیروزی در جنگ جهانی را جشن میگیرند
مائو در سال ۱۹۴۹ تأسیس جمهوری خلق چین را اعلام میکند.
با مرگ مائو گروهی از رهبران حزب کمونیست دستگیر شده و گناه تندرویهای صورت گرفته در انقلاب فرهنگی به گردن آنها انداخته شد. در این دوران دنگ ژیائوپینگ به قدرت رسیده و اصلاحات مهم اقتصادی را در کشور اجرا کرد. حزب کمونیست از آن پس کنترل زندگی خصوصی شهروندان را کمتر کرده و اشتراکیسازی بخش کشاورزی به نفع خصوصیسازی مزارع ملغی شد. این چرخش سیاسی موجب شد تا اقتصاد دستوری چین به یک اقتصاد مختلط تبدیل شود که جهتگیری بازار آزاد در آن به تدریج بیشتر میشد. قانون اساسی فعلی چین در سال ۱۹۸۲ نوشته شد و سرکوب خونین جنبش دانشجویی در میدان تیان آنمن در سال ۱۹۸۹ موجب تحریمهای بینالمللی علیه چین شد.
در طول دهه ۱۹۹۰ جیانگ زمین، لی پنگ و ژو رونگجی رهبری چین را به دست گرفتند. در این دوران حدود ۱۵۰ میلیون دهقان از فقر خارج شده و کشور شاهد رشد اقتصادی سریع و مستمری بود که به طور میانگین به ۱۱٫۲ درصد میرسید. چین در سال ۲۰۰۱ عضو رسمی سازمان جهانی تجارت شد و در دهه ۲۰۰۰ میلادی در دوران حکومت هو جینتائو و ون جیابائورشد بالای اقتصادی کشور ادامه یافت. البته رشد اقتصادی سریع صدمات قابل توجهی را به محیط زیست و منابع چین وارد کردهاست و موجب جابجاییهای اجتماعی گستردهای شدهاست. استانداردهای زندگی علیرغم رکورد اقتصادی اواخر دهه ۲۰۰۰ همچنان در حال پیشرفت است اما حکومت متمرکز سیاسی حفظ شدهاست.
تغییر هیئت رهبری حزب در سال ۲۰۱۲ با منازعات جناحی و رسواییهای سیاسی همراه بود. در این سال شی جینپینگ به جای هو جینتائو به عنوان دبیرکل حزب کمونیست انتخاب شد. چین در دوران حکومت شی تلاشهای عظیمی را برای اصلاح اقتصاد خود آغاز کردهاست، اقتصادی که از بیثباتی ساختاری و کاهش نرخ رشد رنج میبرد. حکومت جدید همچنین اصلاحات مهمی را در سیاست تکفرزندی و سیستم زندانها به عمل آوردهاست.
چین کلمهای فارسی است و China نیز از همین کلمه مشتق شده و در قرن ۱۳ام میلادی توسط مارکو پولو در اروپا رواج پیدا کرده است .نام چین در زبان فارسی نیز از کلمه سانسکریت چینا (चीन) آمده است .که به عنوان نامی برای این کشور در ۱۵۰ میلادی به کار رفته است.
منابع
1. Wood, Francis, Did Marco Polo go to China? (1995), p. 61. ISBN 978-0-8133-8999-8.
2. "China", Online Etymology Dictionary
3. "china", The American Heritage Dictionary of the English Language,Boston and New York, Houghton-Mifflin, 2000.
4. Found in Book 2 of چاناکیا's ارتهشاستره. (Denis Crispin Twitchett, Michael Loewe, John King Fairbank, The Ch'in and Han Empires 221 B.C. -A.D. 220, p. 20.)